برای مشاهده یافته ها از کلید Enter و برای خروج از کلید Esc استفاده کنید.

میز کار

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

یکی از جذاب‌ترین خاطرات مکرر چند سال گذشته‌ام، شب‌هایی بود که از ساعت ۱۲:۳۰-۱ دور اون میز سیاهه وسط هال شروع می‌شد. میومدم می‌نشستم این طرف میز، بابا هم اون طرف میز، یک لیوان چایی هم رو به روی هر کدوم، راجع به یه مساله‌ای همینطوری صحبت می‌کردیم.

طبیعتا صحبتی که اینطوری شروع میشه به جای خاصی هم قرار نیست برسه. صرفا مصاحبته و هم‌نشینی. پیچ میخوره لابه‌لای هزاران داستان و خاطره و نظر و هر بار که این لیوان‌های چای پر میشن، توان مضاعفیه بر شدت این پیچ‌ها.

یه جایی حدود ساعت ۴ یکی از این شب‌ها داستانی رو تعریف کرد بابا، که جزییات دقیق و توصیفات کاملش در خاطرم نیست ولی یه جای این داستان بابای بیست و چند ساله بود که داشت از یه اداره‌ای (محل کار وقت) استعفا می‌داد. آخرین حضورش در دفتر رییس بود و یه سری مکالمه فراخور شرایط، و یه جمله از رییس که موفق باشی و برای ما هم دعا کن که فلان. پاسخ پدر هم چیزی تو این فضاست که شما که دیگه پشت میز ریاست فلان اداره‌این دیگه.

تا اینجاش مقدمه بود، قسمت جذاب داستان که یادم مونده بود اونجاییه که رییس میگه داری میری بذار آخرین حرفم رو هم بهت بزنم. حرفی که برای بابای امروز “تنها چیزی بود که تو مدت کار کردنم تو اون اداره یاد گرفتم”.

این میز و صندلی نباید به من اعتبار بده. من باید به این میز و صندلی اعتبار بدم. اگر قرار باشه این میز و صندلی به من اعتبار بده فردا که من پشت این میز نباشم اعتباری ندارم…

و من خیلی به این جمله ساده فکر کردم. واقعا هستند آدم‌هایی که به جایگاهشون، به لباس تنشون، به محل کارشون اعتبار میدن. و از اون طرف هم هستن آدم‌هایی که فقط به واسطه جایگاهی که دارن اعتبار کسب می‌کنن. آدم‌هایی هستن که اسمشون برای هر جایگاهی مطرح بشه به اون جایگاه اعتبار میده، حضورشون در هر مجموعه‌ای عنوان بشه به اون مجموعه اعتبار میده و البته آدم‌هایی هستن که صرفا “دکتر” بودن یا حتی “رییس جمهور” بودن بهشون اعتباری داده و تمام.

و در این مدت هر مشاهده‌ای من رو یاد همون جمله می‌انداخت. تا چه حد روی صندلی‌هایی نشسته‌ام پشت میزهایی که بهم اعتبار بدن؟ چه قدر خودم رو نیازمند این عناوین می‌بینم؟

چرا اولین جمله‌ای که برای معرفی به ذهن یکی می‌رسه دانشجوی فلان در فلان‌جا است اگر فلان در فلان‌جا اتفاق معتبری باشد و در غیر این صورت با جمله دیگه‌ای انجام میشه؟ آیا بیو “سمپادی” یا “CE@SUT” ای که می‌زنیم همون میزی هستند که قراره به ما اعتبار بدهند؟

نمیدونم حقیقتش. نه می‌دونم آیا این مشاهدات واقعا همون میزها هستند که ما دور خودمون جمع می‌کنیم تا اعتبار به دست بیاریم نه می‌دونم چطور می‌شه بدون داشتن این میزها بهشون اعتبار داد… ولی امیدوارم۲۰ سال دیگه آدمی باشم که به تمام مراحل سپری کرده‌اش این اعتبار رو میده. بدون اینکه پشت میزی نشسته باشه…