تمرکز کمتر ولی گستردهتر
مثل همه آدمهای دنیا روزانه با دهها مشکل کلنجار میرم. و بر خلاف آدمهای موفق دنیا، اکثر مشکلاتم رو نتونستهم حل کنم و فقط تعداد خیلی کمیشون رو حل کردهم.
مشکلاتی که ازشون صحبت میکنم چیزهایی هستند که اگه عباراتی مثل “تمرکز ندارم” یا “حالش نیست” و “وقت نمیکنم” رو بشکنین و وارد عمقشون بشین بهشون میرسین.
در دسته مشکلاتی که هنوز حل نکردهم، یکی از بزرگترینهایی که وجود داره انجام چند کار به صورت متمرکز هست و نه فقط یک کار با تمرکز خیلی بیشتر. صحبتم مربوط به یک لحظه و تمرکز آنی نیست. منظور تمرکزِ در طول زمان هست.
اجازه بدین مثال بزنم. برای کنکور که درس میخوندم برام راحت نبود که ۲ هفته همزمان دینی و ریاضی بخونم. باید رو یکیش متمرکز میشدم حتما و در نتیجه اون ۲ هفته رو اینطوری صرف میکردم که یک هفته دینی بخونم و هفته بعدش ریاضی. یا مثلا اگه دارم برنامهای مینویسم، توسعه همزمان دو چیز برام کار سختتریه و ترجیح میدم اولی رو به یه نقطهای برسونم و بعد برم دومی رو از اول بیارم تا به یه جایی برسه و بعد باز برم سراغ اولی.
حالا این مساله اگرچه ممکنه بعضی اوقات مفید باشه ولی این دلیل نمیشه که آدم ناتوان باشه از اینکه تمرکز رو پخش کنه روی چند کار. چون یه جاهایی هم عیب داره و عیبهاش قابل چشمپوشی نیستن.
بزرگترین عیبی که از این امر من تا امروز بهش برخوردهم، این هست که بعضی اوقات بحث زمان مطرح میشه. به صورت کلی یعنی اینکه یه وقتایی لازم هست تا آخر هفته (یا هر بازه زمانی دیگهای) هر ۲ تا کاری که درگیرش هستین به حداقلی از پیشرفت رسیده باشن ولی شما مجبور میشین یکیشون رو از دست بدید چون نمیتونید همزمان هر دو رو پیش ببرید.
یا حتی گاهی اوقات محدودیت زمانیای وجود نداره ولی هر روزی که میگذره شما کار اول رو بیشتر پیش میبرین و کار دومی که حالا تمرکزتون ازش یه روز دیگه هم دورتر شده، شروعش سختتر میشه. و به مرور زمان کار دوم کلا از بین میره.
این یک ماهی که پیش روم هست رو میخوام بذارم برای تمرکز تکبعدی روی حل این مشکل. همین مشکل تمرکز تکبعدی. اگه حل بشه اولین فایدهش برام میشه اینکه فقط در کارهایی که دوست دارم توانمند نیستم. در کارهایی که باید درشون توانمند باشم هم توانمند خواهم بود. هر دو توانمندی کمتر میشه (به هر حال وقت آدم محدوده) ولی وجود خواهد داشت.
تصویر پست شاید شبیه یه بوم نقاشی به نظر بیاد ولی آسمونه. انگار یکی انگشتش رو کرده تو ابرها و تو آسمون چپ و راستش کرده.
دیدگاه ها
3 دیدگاه
امیدوارم بتونی حلش کنی
من که نتونستم! یعنی فکرکردم تونستم، ولی دیدم در واقع شاید از نظر بقیه خروجی ها بد نبوده، ولی از نظر خودم فرسنگ ها با ایده آل فاصله داره.
همون تمرکز تک بعدی شاید بهتر باشه برای ما ضعفا;)
آره… البته مدتی بعد از این متن داشتم میگشتم تو اینترنت و یه مطلب جالبی پیدا کردم در این زمینه که اتفاقا مقداری اعتبار علمی هم داشت و حرف جالبی میزد. اون رو هم یک بار ترجمه خواهم کرد و در پیوست این پست، به عنوان یک پست دیگه مینویسمش.
حتما بذار ببینیم چی میگن 😉
ارسال دیدگاه