آرشیو دسته بندی برای "روزمرگی"
آدمکنترلی
زمان مطالعه: ۳ دقیقه هر بار که بر اثر یه رخداد دوستنداشتنی به فکر فرو میرم یا غصه میخورم یا افسوس میخورم یا پشیمون میشم یا هر حس نخواستنی دیگهای که ممکنه به شما هم دست بده، اولین چیزی که بهش فکر میکنم اینه که به هر حال تهش رستگار میشیم ولی دیگه؟ نه؟ حقیقتش فکر نمیکنم اینطور باشه. …
یا مقلب الکرایست و السنتا – ۲
زمان مطالعه: ۳ دقیقه همونطور که عنوان پست اشاره میکنه، این دومین پست سال نوی میلادی هست توی بلاگ. که خود این قضیه خیلی به فکر فرو برد من رو. مخصوصا نسبت به سرعت گذر زمان. یک سال گذشت از اون متن قبلیای که نوشته بودم؟ هنوز خیلی اخیرا به نظر میومد.. پارسال که پست مینوشتم به این مناسبت …
تمرکز کمتر ولی گستردهتر
زمان مطالعه: ۲ دقیقه مثل همه آدمهای دنیا روزانه با دهها مشکل کلنجار میرم. و بر خلاف آدمهای موفق دنیا، اکثر مشکلاتم رو نتونستهم حل کنم و فقط تعداد خیلی کمیشون رو حل کردهم. مشکلاتی که ازشون صحبت میکنم چیزهایی هستند که اگه عباراتی مثل “تمرکز ندارم” یا “حالش نیست” و “وقت نمیکنم” رو بشکنین و وارد عمقشون بشین …
مکالمات کامپیوتری
زمان مطالعه: ۲ دقیقه امروز در اواخر یه مکالمه خسته کننده (یا حداقل در اون لحظه فکر میکردم اواخرشه) متوجه شدم که چه قدر واکنشهای متفاوتی نسبت به طرف مقابلم دارم. چه قدر پاسخهایی که میدم جنسشون فرق داره. و طبیعتا این باعث شد از اونجا به بعد مکالمه خیلی کمتر درگیر صحبتها باشم و بیشتر به این مساله …
تنهایی
زمان مطالعه: ۴ دقیقه مدتی بود حال فعلیم رو نداشتم. انگار که ذهنم خودش رو درگیر شرایط دیگهای ببینه در حالی که شرایط خاصی هم وجود نداشته باشه. حال فعلیم یعنی چی؟ یعنی این حالی که بشینم، در حالی که لیوان چاییم رو بر میدارم و بدون اینکه چیزی ازش بخورم دوباره میذارمش روی میز، به صفحه کامپیوتر نگاه …
بر لب جوی
زمان مطالعه: ۲ دقیقه اخیرا دارم سعی میکنم زمان مفیدم رو در روز بیشتر کنم. یه ذره اوضاع بهتر شده. حتی همین که رصد میکنم شرایط رو و اندازه گیری میکنم میزان بازدهیم رو تاثیر خوبی میذاره روی اینکه سعی کنم این رصد به نتیجه بهتری منتهی بشه. داشتم با چای آخر امشب به همین قضیه فکر میکردم. که …
یا مقلب الکرایست و السنتا
زمان مطالعه: ۴ دقیقه الان که دارم این دکمهها رو فشار میدم، دقایقی هست صدای ترقه بازی و فشفشهپرانی از بیرون میاد. سال نو میلادی شده دقایقی پیش. مثل اینکه تو شهر آتیشبازی قشنگی انجام میشه هر سال به این مناسبت. از اون چیزایی که میگن باید هر کسی یه بار ببینه حتما. ولی ترجیح دادم بشینم تو خونه …
فرارهای نکرده
زمان مطالعه: ۳ دقیقه قرار بود عنوان بامزهای باشه برای این خاطرهای که میخوام تعریف کنم. در رابطه با تماس تلفنیای که ۱۵ روز پیش صبح دریافت کردم. خاطره مال ۱۵ روز پیشه. چرا الان دارم تعریف میکنم؟ چون امروز تصمیم گرفتم میزان نوشتنم تو بلاگ رو بیشتر کنم. بیشتر از روزمرهها بنویسم بیشتر خاطره تعریف کنم بیشتر اظهارنظر …
IELTS
زمان مطالعه: ۹ دقیقه تقریبا ۱ ماه پیش داشتم لیست دانشگاهها رو نگاه میکردم و سایتهاشون رو میخوندم و یهو متوجه شدم برای ورود به اون دانشگاهی که میخوام باید IELTS بدم. بدترین قسمتش این بود که زمان ارسال مدارک هم گذشته بود. یه ایمیل زدم به دانشگاهه که آقا داستان اینه من الان فهمیدم IELTS لازمه چه باید …
میز کار
زمان مطالعه: ۲ دقیقه یکی از جذابترین خاطرات مکرر چند سال گذشتهام، شبهایی بود که از ساعت ۱۲:۳۰-۱ دور اون میز سیاهه وسط هال شروع میشد. میومدم مینشستم این طرف میز، بابا هم اون طرف میز، یک لیوان چایی هم رو به روی هر کدوم، راجع به یه مسالهای همینطوری صحبت میکردیم. طبیعتا صحبتی که اینطوری شروع میشه به …
آخرین دیدگاهها