برای مشاهده یافته ها از کلید Enter و برای خروج از کلید Esc استفاده کنید.

بر لب جوی

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

اخیرا دارم سعی می‌کنم زمان مفیدم رو در روز بیشتر کنم. یه ذره اوضاع بهتر شده. حتی همین‌ که رصد می‌کنم شرایط رو و اندازه گیری می‌کنم میزان بازدهیم رو تاثیر خوبی می‌ذاره روی اینکه سعی کنم این رصد به نتیجه بهتری منتهی بشه.

داشتم با چای آخر امشب به همین قضیه فکر می‌کردم. که دارم چی کار می‌کنم؟ ۲۰ سال واقعا زمان کافی‌ایه برای اینکه آدم بتونه به این سوال جواب بده. کافی نیست؟

و فکر می‌کنم به افراد پا به سن گذاشته‌ای که می‌شناسم. اکثرا تلف شده‌ن. یعنی اکثرا امروز هیچ کار مفیدی ندارن و به هیچ جایی فایده‌ای نمی‌رسونن. چون نمی‌تونن و احتمالا چون وقتی می‌تونستن نکردن. شاید خودشون ندونن، ولی فقط در انتظار تموم شدن روزهاشونن…

و فکر می‌کردم که یه اتفاقایی برای به وقوع پیوستن به زمان زیادی احتیاج دارن. مثلا شما برای اینکه دکترا بگیری حداقل ۷ سال زمان احتیاج داری. و خب برای یه آدم ۲۳ ساله که دکترا نداره این توجیه منطقیه که هنوز ۲۳ سالش بیشتر نیست.

ولی خیلی چیزا به زمان زیادی احتیاج ندارن؛ صرفا در زمان دیرتری به دست میان چون داریم در زمان فعلی گشت و گذار می‌کنیم و بعضی وقت‌ها هنوز نمی‌دونیم می‌خوایم به دست بیاریمش اصلا، و بعضی وقت‌ها می‌دونیم ولی برای آینده حسابش می‌کنیم. چون فکر میکنیم عجله‌ای نیست. چون فکر می‌کنیم حالا هنوز زمانش نشده.

و اینجا ۲ تا مساله پیش میاد. مساله اول بلند شدن از روی مبل برای بیرون رفتن از خونه راس ساعت ۲ هست. یعنی اون لحظه‌ای که محاسبه می‌کنی ساعت ۲ از خونه بری بیرون خوبه و می‌رسی. و اکثر اوقات این ساعت ۲ میشه ۲:۰۵ یا ۲:۱۰ و دیر میرسی. حالا اون صرفا اراده‌ش در حد بلند شدن از روی مبله و تاخیرش هم در حد ۵ دقیقه. ولی شرایط خیلی متفاوته برای وقتی که ساعت به جای ۰۲:۰۰PM داره ۲۵ سالگی رو نشون میده.
مساله دوم اما دکترائه که واقعا پروسه طولانی‌ای هست و این باعث میشه زمان دستیابی بهش دیرتر باشه اما به هر حال زمان باید گذاشته بشه. به این معنی که ۲۵ سالت شد نمیتونی بگی خب برم دکترام رو بگیرم. اگه از ۱۸ شروع کرده بودی میتونستی بگی ولی الان نه. و دیگه الان توجیهی هم برای عقب انداختنش (حداقل از جنس فقط ۲۵ سالمه) نداری. و این رو زمانی می‌فهمی که دیگه دیر شده باشه.

خیلی کارا هست که می‌خوام انجام بدم در آینده. و در خیلی موارد هر چه قدر فکر می‌کنم به این نتیجه نمی‌رسم که چرا این کارها باید مال آینده باشن؟ واقعا خود عدد سن که تغییری ایجاد نمی‌کنه در شرایط. لابد انتظار دارم تا اون موقع علم بیشتری نسبت به این موضوع به دست آورده باشم ولی خب با صرفا گذر زمان، این علم بیشتر به دست نمیاد و از اونجایی که الان هم براش تلاشی نمی‌کنم، احتمالا تو اون آینده هم محکوم خواهم بود به واگذاریش به مجددا،‌ آینده. انقدر snooze می‌کنم این ساعت رو که آخر یا دیرم بشه، یا با فشردن دکمه dismiss قیدش رو بزنم.